نکته - لبیک اللهم لبیک
نکته
چند روز پیش یه بنده خدایی پیغام گذاشته بود که مطالب وبلاگت خیلی مذهبی شده و اصلا تنوع نداره ، دیدم بیراه هم نمیگه ، تصمیم گرفتم از این به بعد یه خورده به مطالب تنوع بدهم . عشق ، عالشقی ، حال ، صفا ، صمیمیت ، زندگی ، اقتصاد ، سیاست و .... خلاصه هر چی کی به ذهنم میاد بنویسم .
ولی نمی دونم چرا هر موقع خواستم بنویسم یه چند خطی نوشتم بعد تند تند خط زدم و کاغذ را با تمام قدرت مچاله کردم و انداختم اون ور ، بعد دوباره از اول سر خودکار استابیلوی آبی رو یه خورده جویدم ، یه چند خط نوشتم بعد دوباره خط خطی کردم و کاغذ را مچاله کردم و انداختم یه خورده اون طرف تر از کاغذ قبلی ، سه چهار تا کاغذ همین جوری مچاله کردم یه خورده که می گذشت سرمو بلند می کردم و سر خودکار رو
از این ور دهنم به اون ور دهنم بردم و دیدم اوهه چندتا کاغذ مچاله شده .. بعد سر خودکار رو از این ورش کردم تو اون ورش گفتم : نمیشه ، فعلا نمیشه ، از طرفی هم خواستم یه چیزی بنویسم که آخرش باشه ، بترکونه و جزء مطالب منتخب پارسی بلاگ بشه ....
این از یه طرف و از طرف دیگه سوژه های همیشگی دیگه که این طرف و اون طرف جفتشون با هم خورده بودند به تعطیلات عید فطر و همانا تعطیلی قوه نویسندگی که همانا این هم مصادف شده بود با یه موضوع مهم دیگه . که چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هیچی بابا آقا باز دوباره دلش گرفته از زمین و زمون شاکیه اصلا حال هیچ کس رو نداره اوضاع دلش قاطیه ، نگاه نکن داره می خنده ها دلش حسابی پره از دست یه موضوع خاصی هم نیست به قول خودش یه دفعه ای قاطی میشه
تا چی ، تا اینکه mp3 pelayer شریفی و مرو ای دوست اصفهانی و یه نکته بزرگ
تموم شد ، هر چی بود تموم شد و دوباره باز قوه نویسندگی شروع به کار کرد ولی حیف که دیگه کاغذامون تموم شده ، تو رو خدا نگاه کن سر خودکار رو هم خوردیم ها ، هی من میگم این تیکه های آبی چیه تو دهنم ؟ ! نگو سر خودکاره اما نکته این جاست :