رفاقت - لبیک اللهم لبیک
رفاقــــت
خب ، امشب از رفاقت گفتیم . یک رفیق جا موند ، اینم براتون می گم اگه خواستید توی رفاقت هاتون منظور کنید .
نمی گم فقط با این دوست بشیم چون مرد عملش نیستیم ، اما در رفاقت هاتون منظورش کنید . می فرمایند : ندا میرسه از جانب خداوند ، که بنده ی من ، صبح از خواب بیدار شدی ، صبحانت رو خوردی ، رفتی سر کارت ، یادی هم از من نکردی . ظهر نهار خوردی ، استراحت کردی و باز هم یادی از من نکردی . صبح تا ظهر با هم کلاسی ها و رفقات ، کارمند ها و همکارهات ، گرم صحبت شدی و با من حرف نزدی . بعد از ظهر که خستگیت در رفت گفتم می آیی ، اما با اقوام و آشنایان ، تماس گرفتی ، صحبت کردی امام باز هم یادی از من نکردی ،شب که شد به فرشته ها گفتم این روزش رو به بطالت گذروند ، شاید شب یادی از رفیقش بکنه ، شب هم مانند مردار تا صبح خوابیدی و باز هم یادی از من نکردی . بنده ی من مگر تو دلت برای رفیقت تنگ نمی شه ، مگه تو هر وقت رفقات دلشون برات تنگ میشه بهشون سد نمی زنی ، مگه تو از همه رفقات احوال پرسی نمی کنی ، بنده ی من فکر نمی کنی دل من برات تنگ میشه . فکر
نمی کنی من هم دوست دارم ، دو تا کلام هم با من صحبت کنی .
خدا رو هم بیاریم توی رفیق هامون . نمی گم روزی 10 ساعت ، پیشنهاد می کنم تعهد کنیم روزی دو دقیقه با خدا حرف بزنیم . دو دقیقه ، صاف ، مخلص ،ساده ، دهاتی وار .